بازدید امروز : 231
بازدید دیروز : 9
وقتی بین دوستان هستم ، گاهی وقتی تو یه مهمونی صحبت شغل میشه ، وقتی آدمها میفهمن من پرستار بخش سرطان هستم و توی دهه اخیر فقط با این گروه سرو کار داشتم .
وقتی میگم دو سال اخیر بیشتر با بچه ها سر و کار داشتم .... قیافه هاشون از روی دلسوزی
در هم میشه و میگن... خیلی کار سختی داری.... آخه من چی میتونم اون لحظه بگم ؟
بگم حق دارید؟.... بگم آره .... بگم نه ....
گاهی حتی بهم پیشنهاد میکنن ... بخشت رو عوض کن ... آخه چی بگم...
کجای دنیا لبخندی زیباتر ... صمیمی تر ... دلنشین تر .... صادقانه تر .... جاودانه تر از لبخند این بچه ها پیدا کنم....
هفته گذشته واسه شروع درمان بستری شد....
تا صبح صد با بوسیدمش ... ببینید چقد زیباست...
ببینید چقدر دنیا لامصب و نا جوانمرده..... اسمش رو نمینویسم .... عکسشو گذاشتم تو بک گاند کامپیوترم ... براش دعا کنید....
خواننده گرامی سلام ؛
با تواضع و ادب ...سایت "ایران انکو" پیرامون موضوعات سرطان به قلم نگارنده افتتاح شد .
بازدید ، نظرات و نوشته های شما دلگرمی بخش خواهد بود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک